دکتر مهر محمدی در گفت و گو با خانواده مفید عنوان کرد؛
تا زمانیکه والدین حضور فرزندشان را در مدرسه یک مزیت بدانند مدرسه موضوعیت خواهد داشت.
خانواده مفید/چرا مدرسه؟ و کدام مدرسه؟ این دو پرسش در شرایط فعلی که جایگاه و نقش مدرسه محل تردید قرار گرفته است همواره مورد توجه کارشناسان و صاحب نظران است و کتاب ها و مقالات فراوانی در ایران و جهان در این زمینه نوشته شده است و با گسترش عرصه مجازی و شبکه های اجتماعی این بحث جدی تر هم شده است.والدین نیز در چنین فضائی و در شرایطی که تربیت کودکان و نوجوان سخت تر و پیچیده تر شده است مانده اند که چه کنند و همه ساله دغدغه آنها این است که چگونه یک مدرسه کارآمد برای فرزندانشان پیدا کنند، چرا که علی رغم تردیدها و ابهام ها در نقش و کارکرد مدرسه هنوز مردم بر این باورند که مدرسه کارکرد و نقش محوری را در آموزش و تربیت کودکان و نوجوانان دارد. اما پرسش کلیدی این است که کدام مدرسه چنین نقش و کارکردی را دارد؟
به همین منظور خانواده مفید به سراغ یکی از سرشناس ترین صاحب نظران حوزه آموزش رفته تا این موضوع و پرسش های مرتبط به آن را با ایشان به بحث و گفت و گو بگذارد.دکتر مهرمحمدی به پرسش های ما پاسخ های روشن و شفافی داده است که این پرسش و پاسخ را در معرض نقد و نظر اعضای خانواده مفید می گذاریم و امیدواریم مورد استفاده مخاطبان قرار گیرد.
*انتظارات اولیا و دانش آموزان از مدرسه موجب شده است که کارشناسان به یک پرسش اساسی بیندیشند که آیا در شرایط جدید هنوز مدرسه کارکرد خودش را دارد و توانایی پاسخ به انتظارات را دارد یا نه؟پاسخ شما بعنوان یک صاحب نظر حوزه آموزش به این پرسش چیست؟
حضور والدین در مدرسه باید از سوی دانش آموزان یک مزیت تصور شود. این مهم است که ادراک والدین از مدرسه چیست و اینکه آیا آنها حضور فرزندشان را بعنوان یک اتفاق سازنده و رشد دهنده در جهت کمک به پرورش علایق و استعدادهای او می دانند یا نه؟ به این معنا که آیا نفس حضور در مدرسه و تعامل با هم سن و سال ها به کمتر شدن وابستگی به خانه و درک یک محیط اجتماعی جدید و شکل گیری یک زیست جهان جدید برای او کمک می کند یا نه؟
از جهات مختلف می توان این مزیت را تحلیل کرد و مورد واکاوی قرار داد، مهم این است که والدین بر اساس تحلیل و تعریف خودشان از این وضعیت، حضور فرزندشان در مدرسه را یک مزیت بدانند و تا زمانیکه چنین احساسی وجود دارد، مدرسه موضوعیت دارد و اگر والدین تصور کنند که حضور فرزندشان در مدرسه یک مزیت محسوب نمی شود متوسل به راهکارهای دیگری مثل هوم اسکولینگ و راه کارهایی که عمدتا متکی بر تکنولوژی است می شوند. همه میدانند و آشکارا مشاهده میکنند که امروزه تحولات در عرصه تکنولوژی امکان یادگیری و آموزش مستقل از نهادی به نام مدرسه را مهیا ساخته است. لذا به میزان تضعیف حس مزیت مدرسه در والدین، موضوعیت مدرسه نیز به حاشیه می رود. در حال حاضر برآورد من این نیست که اکثریت والدین به چنین نتیجه ای رسیده اند، هر چند که مشروعیت مدرسه با چالش مواجه شده است و من هم این چالش و بحران مشروعیت را باور دارم، اما هنوز به آن درجه بحرانی نرسیده است که ما بخواهیم در مورد اساس موجودیت نهادی به نام مدرسه در جامعه تردید کنیم.
بعبارتی بخش قابل توجهی از والدین بچه های خود را به مدرسه می فرستند. مدرسه ای که برای آنها یک مزیت محسوب می شود. در عرصه پهناور و متنوع تعلیم و تربیت به نظر می رسد آنها هنوز می توانند مدرسه ای را پیدا کنند که حضور فرزنداشان در آن به نسبت عدم حضور و ماندن در خانه و یا تعقیب کردن راهکارهای از قبیل هوم اسکولینگ و مواردی از این دست یک مزیت تلقی شود. اما هیچ تضمینی وجود ندارد که در آینده این وضعیت ادامه پیدا کند و مشروعیتی که مورد سوال و تردید قرار گرفته، بیش از این آسیب نبیند. در سایه آسیب دیدن بیشتر مشروعیت، احساس مزیت هم توسط والدین آسیب می بیند و ممکن است شاهد آن باشیم که مدرسه به یک نهاد غیر ضرور و غیرکارکردی تبدیل شود. به باور من مدیران آموزش و پرورش باید این شرایط حساس را درک کند و تامل در باره موارد اساسی را به شکل خودجوش در دستور کار داشته باشد. سوالهایی مانند اینکه مدرسه چرا هست؟ فلسفه وجودی آن چیست؟ چه مزیت هایی در محیط آموزشی تدارک دیده شده در مدرسه وجود دارد؟ در سایه این پرسش ها و تاملات و نقدها، در ساز وکارها و برنامه ها و رویه ها و در فضا و فرهنگ حاکم بر مدرسه و هر بعد دیگری باید تجدید نظر و بازنگری شود. این روزآمد سازی بویژه در تعامل با والدین و انتظارات آنها باید درسی باشد که دست اندرکاران مدارس به آن توجه کنند و این درس را بیاموزند که اگر نسبت به مشروعیت و مزیت غفلت کنند حیات و استمرار فعالیت آنها با خطر مواجه خواهد شد. چون گمان میکنم تضمینی وجود ندارد نهاد مدرسه بتواند برای همیشه بعنوان یک نهاد مفید و دارای کارکرد موثر برای جامعه باقی بماند. ما تز مدرسه زدایی را زیاد شنیدهایم . نکته این است که اگر با هوشمندی نهاد مدرسه مستمرا بازسازی نشود می تواند در یک فرایند طبیعی پدیدهی مدرسهزدائی اتفاق بیفتد. لذا این باسازی و بازنگری لازم است. به زبان مزیت، این پرسش که ما عرضه کننده چه مزیت هایی هستیم باید مستمرا بهلحاظ نظری و در سایه شواهد تجربی پاسخ داده شود. چه مواردی حضور بچه ها در مدرسه را از نظروالدین و خود دانش آموزان می تواند معنادار جلوه بدهد تا مدرسه بتواند موضوعیت خود را در عصر کنونی حفظ کند؟
*این مدرسه ای که انتظار می رود دارای چنین کارکرد و مزیتی باشد و به انتظارات والدین پاسخ بدهد باید دارای چه ویژگی هایی باشد؟
چون انتظارت والدین متنوع است بطور طبیعی ما باید شاهد تنوع مدارس، متناسب با انتظارت متنوع و البته علایق و استعدادهای متنوع دانش آموزان باشیم. حداقل در برنامه های مدارس باید آنچنان انعطافی وجود داشته باشد که در یک مدرسه در سایه انعطاف بتوانیم نیازها و علایق مختلف را برآورده کنیم و زمینه شکوفایی استعدادها و در نتیجه پاسخ به انتظارات والدین را فراهم سازیم. از جهت دیگر اینکهچگونه مدرسه می تواند استعدادهای متنوع را شناسایی کند لازم است در کانون توجه باشد و یک مدرسه کارآمد باید ابنگونه باشد. یعنی والدین امکان بروز و ظهور استعدادهای فرزندانشان را به وضوح فراهم ببینند. به بیان دیگر والدین باید به این ارزیابی برسند که فرزندانشان در این مدرسه به خودشناسی قابل اتکایی می رسند که در ادامه راه خود را مطمئن تر و با اثربخشی بیشتری ادامه خواهند داد.
بعد دیگری که دارای اهمیت است این است که در پاسخ به انتظارات به حق انتخاب مدرسه توسط والدین هم توجه شود. این حق انتخاب البته بستگی به این دارد که آیا گزینه های مختلف را فراهم شده است یا نه.؟ در واقع نفس انتخاب گری از میان گزینهها توسط والدین و متناسب با مزیتی که در جستجوی ان هستند مورد تاکید من است . این انتخاب حس خوبی را به آنها منتقل می کند گرچه انتخاب هوشمندانه بطور نسبی، نه قطعی و غیرقابل بازگشت، می تواند نتیجهبخش باشد. یعنی او می تواند در این بستر و در ادامه تصمیم دیگری بگیرد. انتخاب گری یک حق شهروندی برای والدین است و همانطور که گفتم پیش نیاز آن وجود گونه ها یا برندهای متعدد مدرسه است تا آزادی انتخاب و انتخاب آزاد معنا پیدا کند.
*در حال حاضر که مدارس در چالش انتظارات متضاد ستاد وزارت آموزش و پرورش از یک سو و والدین و دانش آموزان از سوی دیگر قرار دارند به نظر شما برای رفع اثرات منفی این چالش، مدارس باید چه کنند؟
مدارس دولتی که در این زمینه دستشان بسته است. مدارس غیردولتی تا حدودی آزادی عمل دارند و میتوانند دستکم در قالب فوق برنامهها تدابیری بیندیشند. لذا این چالش هر چند در مدارس غیردولتی هم هست اما در مدارس دولتی بسی بیشتر بهچشم میخورد.صورت مساله این است که مدیران چگونه می توانند تکیه بر خلاقیت و تشخیص حرفهای در مرز ها حرکت کنند و زیست هم زمان در دوجهان تربیتی مختلف (مطالبه شده و مناسب تشخیص داده شده) را تجربه کنند . از این شکل زیست حرفهای به زیست در سرزمین مرزی هم میتوان یاد کرد که البته دشوار است. اما سرزمین های مرزی واقعیت دارند، توهمی نیستند، و جذابیت نیز دارند. لذا این جهان نوردی در دو جهان یا زیست در سرزمین مرزی است که باید عملیاتی شود و گفتم در مدارس غیردولتی زمینه برای این تجربه فراهم تر است . در مدارس دولتی هم شرایط کم تر مهیا است و انگیزه هم چه بسا کم تر است. هر چند مدیران و معلمان مدارس دولتی هم می توانند در این سرزمین سکنا گزینند، اما در چهار چوب نظام های دولتی انگیزهها برای عاملیت ورزی در این سطح وجود ندارد . گره اصلی بهنظرم اینجاست. وگرنه ما مدیران دارای پناسیل تغییر و تحول در مدارس دولتی هم داریم که توان این کار یعنی توان زیست در جهان مرزی را دارند اما این محدویت اصلی یعنی فقدان انگیزه است که طبیعی هم به نظر می رسد که نمونهها نمیتوانند در سیستم دولتی به نسبت معنا داری جلوه کند.
*در دنیای جدید و شرایطی که مدرسه رقبای زیادی پیدا کرده از جمله رسانه ها و بخصوص شبکه های اجتماعی چگونه این کانون مدرن می تواند نقش خود را ایفا کند؟
تکنولوژی های جدید را بعنوان معین و رفیق در فرایند تعلیم و تربیت باید ارزیابی کرد نه رقیب. واقعیت این است که فناوری ظرفیت ها و فرصت های فراخ و تازه و نابی را در اختیار تعلیم و تربیت قرار می دهند، اما اگر بهرهبرداری به شکل حساب شده و با تدبیر اتفاق نیفتد و والدین و حتی خود دانش آموزان نتوانند شرائط تازه را مدیریت کنند ضایعات خاص خودش را به بار خواهد اورد. ، لذا نه آن را یک تهدید ارزیابی می کنم و نه کاملا فرصت. طبیعی است که با این ابزار بعنوان یک واقعیت باید مواجه شویم . با توجه به این که گرفتن این ابزار از دست نسل جدید نه ممکن است و نه معقول، بباید آموزش شیوه استفاده سازنده و صحیح را در برنامه ها خود قرار دهیم، چرا که با استفاده از این ابزار خیلی از تنگاه ها در یادگیری که در محیط سنتی وجود دارد مرتفع خواهد شد. اگر در مدرسه و خارج مدرسه آداب زیستن با تکنولوژی جدید را آموزش بدهیم و ذهنیت کاربران را نسبت به تکنولوژی برای استفاده بهینه در جهت رشد حساس کنیم مصونیت لازم را ایجاد کرده ایم. نظارت والدین هم اجتناب ناپذیر است تا با اجرای هماهنگ نقشه راه مشترک، با متولیان مدرسه مشارکت کنند. .
به اعتقاد من بزرگ ترین چیزی در مواجهه با این پدیده باید تدارک ببینیم و در گذشته هم گفتهام و نوشتهام ب این است که دانشآموزان را به مرحله ای از توانمندی برسانیم که قدرت طرح سوال داشته باشند. یعنی مدرسه و جریان تعلیموتربیت بستری را برای پرورش ذهن سوال پرور، آن هم سوال خوب و عالمانه، فراهم آورد. ذهن سوال پرور زیر ساخت استفاده سالم از محیط آکنده از دسترسیهاست. چون “وب گردی” هدفمند راجایگزین “ولگردی” می کنیم و میتوانیم به تعامل سازنده با فناوری سامان بدهیم . سامانی که معلول مواجهه ذهن پرسشگر با فناوری است و برای پاسخ به پرسش هایش از این فضا بهره مند می شود. تلاش برای دست یابی به پاسخ پرسش های روئیده از یک ذهن کنجکاو و فعال است که میتواند جهت دهندی اصلی به تعامل با فناوری باشد. پرورش ذهن پرسشگر و پرسش افرین یک راهکاری مصونیت ساز در عصر جدید است. ذهن پرسشگر می تواند از این محیط در راستای دست یابی به پاسخ پرسش ها بهره ببرد تا برخورد حتی الامکان هیجانی و بی هدف نباشد. من این نوع تعلیم و تریبت را پرسش محور نام گذاشتهام و در شرایطی که تکنولوژی آمیختگی وسیعی با زندگی پیدا کرده، توجیه مستحکمتری برای جایگزین کردن آن با رویکرد سنتی پاسخ محوری در اختیار سیاستگذاران قرار دارد.
*در میان این تنوع دو دسته مدارس دولتی و غیردولتی وجود دارد که نظرات متفاوتی پیرامون این دو دسته مطرح است نگاه شما به این دو نوع مدرسه چیست؟
من فکر می کنم مدارس غیردولتی زائیده و معلول شرایطی هستند که نمی توانیم آن شرایط و دلایل را در نگاه به این مدارس نادیده بگیریم. در واقع بواسطه علت هایی شاهد بروز معلولی هستیم که اسمش مدارس غیردولتی یا خصوصی است. بنابراین در یک نگاه سیستمی و جامع نباید روی معلول متمرکز باشیم بلکه اگر نقدهایی بر مدارس غیردولتی وجود دارد باید منجر به راه حل هایی شود که حتما از آن بوی اشناخت بافت و زمینه و توجه به علت ها باید استشمام شود. بدیهی است اگر علت ها به قوت خود باقی باشند هم نقدها بی معنا می شود و هم تصمیم هائی که اتخاذ شده اثر و نتیجه مورد نظر را بهبار نمی آورد..لذا من فکر می کنم مدارس غیردولتی بعنوان نوعی از مدارس که توانسته اند توجه بخشی از جامعه را به خود جلب کنند، نشان از ریشه و علتی دارند که همان عدم کفایت مدارس دولتی در تامین انتظارات این گروه است. البته گروه بسیار بزرگتری هم هستند که تنها بهخاطر عدم امکان تامین هزینه تحصیل در مدارس خصوصی در مدارس دولتی مانده اند. در یک نگاه علت و معلولی تصورم این است که ما هر چه به سمت افزایش جاذبه های مدارس دولتی حرکت کنیم، بطور قهری از جاذبه های مدارس غیردولتی کاسته خواهد شد. به بیان دیگر فکر می کنم فاصله مدارس دولتی وخصوصی از نظر تامین فرصت های یادگیری مرغوب و با کیفیت زیاد است و تا این شکاف عمیق پر نشود به مدارس خصوصی نمی توانیم خرده بگیریم و بگویم که چرا هستند؟ این سوال را میتون اینگونه ترحمه کرد که چرا با تامین فرصت های خوب و زمینه های مستعد برای پرورش دانش آموزان راه را برای کسانی که می توانند این هزینه ها را پرداخت کنند هموار کردهاند؟!
بنابراین باید به سمت ایجاد تحول محسوس و معنادار در مدارس دولتی رفت تا شکاف معنادار موجود راپر بکنیم و جاذبه های مدارس دولتی را آنقدر بالا ببریم که اولیا برای پرداخت هزینهی تحصیل دوبارفکر کنند و بر سر دو راهی قرار بگیرند. الان این دو راهی وجود ندارد و برای کسانی که از عهده پرداخت هزینه های مدارس غیردولتی بر می آیند، این مدارس تنها گزینه و تنها راه است و اگر این راه را مسدود کنیم نتیجه مثبتی به بار نخواهد آمد و تقاضای اجتماعی به اشکال و روش های دیگری پاسخ داده خواهد شد. روش هائی که خیلی از آنها ممکن است وجه قانونی هم نداشته و قابل نظارت و کنترل هم نباشد. نکته دیگر این است که باور دارم این است که آموزش با کیفیت و مرغوب برای توسعه کشور باید به شکل عادلانه و برابر در دسترس همه دانش آموزان و خانواده ها قرار گیرد. در جامعه ای که آموزش با کیفیت به یک کالای خصوصی تبدیل شده باشد و کسی که از عهده هزینه ها برمی آید از این جنس آموزش برخوردار می شود و کسی که این توانایی را ندارد محکوم به آموزش و پرورشی است که از نظر استانداردها و معیارهای تربیتی فاصله زیادی با مدارس خصوصی دارد، شرایط ناهنجار و غیرقابل قبولی را پیش چشم هر کسی که از منظر عدالت اجتماعی به صحنه آموزش و پرورش نگاه می کند مجسم می نماید، بنا براین باید ما نهایت تلاش خودمان را بکنیم که آموزش و پرورش با کیفیت از یک کالای خصوصی تبدیل به یک کالای عمومی شود و در دسترس همگان قرار گیرد.
اگر ما این دو راهی را پیش روی والدین قرار دهیم، دو راهی که یک راهش برخورداری از آموزش با کیفیت در مدارس دولتی و دومی برخورداری از آموزش با کیفیت در مدارس غیردولتی باشد، طبیعی است که اولا هیچ نگرانی در مورد وجود مدارس خصوصی و ادامه حیات آنها نباید داشته باشیم. در چنین شرائطی موسسان مدارس خصوصی هستند که باید نگران کاسته شدن از میزان تقاضای اجتماعی و تبرای ورود به مدارس خصوصی باشند. لذا من به همزیستی مدارس خصوصی و دولتی و به این دو راهی قائل هستم. باین حق انتخاب و آزادی انتخاب قبول دارم و فکر می کنم باید به سمتی حرکت کنیم که دو راهی مورد نظر جنبه فانتزی نداشته باشد.الان یک فانتزی است.، باید تلاش کنیم عینیت پیدا کند. در این صورت ادامه مدارس خصوصی هم از نظر من هیچ مشکل و مساله ای ایجاد نخواهد کرد. اما تا رسیدن به آن دو راهی و پل زدن بین واقعیت و فانتزی خیلی فاصله داریم. بنا براین در شرایط کنونی مدارس خصوصی نماد کالائی شدن آموزش و پرورش مرغوب و با کیفیت شده اند و چون همه اقشار جامعه دستشان به این کالا نمی رسد کثیری از شهروندان ما که متعلق به طبقات متوسط و ضعیف هستند متاسفانه در حسرت عدم دسترسی به این کالا که جنبه لوکس هم پیدا کرده به سر می برند. ما نمی توانیم غضه دار این وضعیت نباشیم اما راهی هم جز رفتن به سوی آن دو راهی نداریم. حذف مدارس خصوصی راه حل نیست و نتیجه مورد نظر را از منظر عدالت به بار نخواهد آورد. اما در این شرائط من به مهار توسعه مدارس غیر دولتی رای میدهم.
برای دانلود فایل کامل نشریه کلیک اینجا کنید