گزارش روز اول مهر
« بازآمد بوی ماه مدرسه »
اولین صبح مهرماه، پر است از نشاط، از تازه شدن دیدارها، از لبخندها و فضای کوچههای اطراف مدرسه که پر میشود از احساس زیبایی، احساسی به نام امید و زندگی.
از ساعتهای اولیه روز، درب مدرسه به روی همه باز بود، مسئولین مدرسه با آغوشی باز، پذیرای فرزندان خود بودند و کمکم با حضور بچهها، آن صدای همهمهی دوستداشتنی و دلنشین دوباره در حیاط طنینانداز شد.
کمکم ماجرا باید شروع میشد، دانشآموزان برای رسیدن به کلاس چهارم و مشخص شدن کلاسبندیها، نیاز به نقشهی راه داشتند که به آنها تحویل داده شد. نقشهی راهی که در آن مرحله به مرحله راهنمایی میشدند تا بتوانند با حل کردن معماهای بین طبقات، گامبهگام به محل دقیق کلاس خود نزدیک شوند.
در بخش انتهایی این نقشهی راهنما، دانشآموزان با جدولی از اعداد و حروف روبرو بودند که به وسیلهی آن میتوانستند به عددی خاص برسند، و در نهایت با پیدا کردن آن عدد روی درب کلاسها، وارد کلاس خود میشدند. اینجا تازه ابتدای هیجان بود، چون درست در همین لحظه بود که همکلاسیهای خود را میشناختند.
سر ساعت هشت صبح، معلمهای پایه وارد کلاس شدند و با معرفی خودشان و آشنایی اولیه با دانشآموزان خود و تبریک دوبارهی شروع سال تحصیلی جدید به سراغ لیست کلاسی رفتند و در فضایی شاد و صمیمی همهی بچهها با هم آشنا شدند.
«بخشی فعالیتهای روز اول مهرماه»
به رسم سالهای قبل با کمک خود بچهها، قرعهکشی صورت گرفت و به این وسیله برای هر یک از عزیزانمان یک کمد داخل کلاس درنظر گرفته شد. هر دو ماه یکبار قرار گذاشتیم تا با قرعهکشی مجدد، کمدها را تغییر دهیم. بلافاصله بعد از تحویل کمدها، بچهها با کاغذ A5 که در اختیارشان قرار گرفت، یه نقاشی برای چسباندن روی کمدها کشیدند.
در ساعت بعد، موعد این بود که بچهها با کتابهای سال جدید خود آشنا شوند و با تورق و پرسهزدن لابهلای صفحات هر کتاب، به استقبال روزهای ناشناختهی آتی بروند.
حالا دیگر همهچیز آمادهست، برای نه ماه آموزش و مهمتر از آن نه ماه پرورش. روزهایی مملو از دوستی، توامان با یادگیریِ مفید.
همهچیز آمادهست برای؛
خوبی کردن،
زندگی کردن،
و خوب زندگی کردن.