از کودکان شنیدن و گفتن یکی از تجربههای بسیار دوست داشتنی و لذت بخش در میان مربیان دبستان مفید قم است ، گفتگوهای کودکان روایتگر و بیان گر جهان بینی و نگاه آنها به جهان و اتفاقات پیرامون است ، و این تجربه ها همه فرصتهایی ست برای درک بهتر ما از کودکان و دنیای درون ذهن آنها ، فرصت هایی که از طریق آنها میتوان کودک ، کودکی و ظرفیتهای آن را بهتر فهمید. ظرفیتهایی که روایتر ذهن خلاق ، پویا ، واگرا و غیر خطی کودکان در کنار ویژگیهای ارزشمند دیگر است . قصد داریم تعدادی از این دیالوگها را به صورت ماهانه با شما به اشتراک بگذاریم .
– محمد رضا در کلاس ادبیات : بچه ها ، اینجا کلاس ادبیاته ، سکوت رو رعایت کنید که منم بتونم بخوابم !
– امیر رضا از در مدرسه اومد تو و با خنده گفت : آقای شرافت یه بازنده همیشه یه بازندست ! بهش گفتم باختی ؟ گفت آره و با شادی رفت .
– تو صف نماز دو تا کلاس اولی با هم حرف میزدند ، یه کلاس اولی دیگه از اون صف اومد گفت : تو نماز حرف نمیزنن ، بعد رفت سر جاش وایساد نماز رو ادامه داد !
– ( یکی از بچه های اول به یکی دیگه از بچه های اول با عصابیت ): بازی که خونهی خاله نیست !!
– کارن ( یکی از بچه های پیش دبستان یک ) از جنگل اومدم دم در ورودی در حالی که کفشهاش رو میگذاشت جا کفشی با خوشحالی گفت : بابام اومده !
بهش گفتم : چی چی آورده ؟
گفت : نههههه ، بابای واقعیم اومده !